بیست و سه ماهگی
سلام گلم.
بیست و سه ماهه شدنت مبارک عزیزم.
یه ماهه دیگه مونده که دو ساله بشی.
دوست دارم یه جشن تولد خوب واست بگیرم.
عزیز مامان این روزا خیلی بهانه میگیری و حوصله ات سر میره.
دوست داری مثل سابق باهات بازی کنم و واست شعر و داستان بخونم.
ولی متاسفانه من توی این ماه رمضون خیلی بیحال میشم و حوصله این کارارو ندارم.
میای پیشم و میگی مامان پاشو.مامان بدو بدو کنیم
منم میگم برو خودت بازی کن حال و حوصله ندارم
الهی بمیرم بعضی مواقع هم گریه ات میگیره و میگی مامان فافا گلیه.
فقط یه هفته دیگه مونده.قول میدم دوباره بشم مامان قبل ماه رمضون.میبرمت پارک و
باهات بازی میکنم.
امروز باهم نشسته بودیم پای کامپیوتر و باهم چند تا باب اسفنجی که بابا دانلود کرده
بود نگاه میکردیم
بعد که تموم شدن گفتی رنگو میخوام (آهنگ فیلم رنگو رو خیلی دوست داری).
منم نمیتونستم پیداش کنم
گفتم مامان نیستش دیدم انگشتو گذاشتی رو صفحه و گفتی اینه.
خیلی تعجب کردم.یا دختر باهوشی هستی یا خیلی به رنگو علاقه داری.
قربونت برم هر روز یه کار جدید یا حرف جدید یاد میگیری.
سعی میکنم از این به بعد بیشتر بیام و خاطراتتو ثبت کنم.
حیفه که این روزارو فراموش کنم.