فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

فافایی

این روزها

1392/6/27 17:36
نویسنده : مامان فافا
851 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر عزیزم.قلب

امیدوارم الان که داری این نوشته رو میخونی تنت سالم و لبت خندون باشه نفسم.ماچ

این روزا یه کم سرمون شلوغه.عمه پری داره عقد میکنه.بابا هم مشغول کارای دانشگاه

و محل کارشه.منم درگیر فضولهای جنابعالی.اوه

اومدم یه چند تا از شیرین زبونیاتو بگم که فراموش نشن.هر چند که زیادن ولی همونایی

که خاطرم هستن رو مینویسم.

چند روز پیش دوتایی داشتیم از خیابون برمیگشتیم.بهت گفتم مامان خودت یه کم راه بیا

گفتی:اه ه ه.....حوصله ندالم...ولم کناز خود راضی

دیشب سرتو گذاشته بودی رو بالش و داشتی با گوشی کلیپ مورد علاقه ی این روزهات

رنگو رو نگاه میکردی. گوشی رو بهم دادی و گفتی: بگیلش....خستیدم(بگیرش..خسته

شدم).خمیازهیکی دو روز پیش که سرما خورده بودی و هنوز اثرشو هست واست خوراک

لوبیا درست کردم. وقتی گذاشتم جلوت با کمال پر رویی کاسه رو هل دادی و گفتی:

لوبا نه...بلنج بیال(لوبیا نه...برنج بیار)من:تعجبعصبانیخنده

فعل هارو هم خیلی بامزه میگی. وقتی چیزی رو پیدا میکنی میگی پیدا شدم. مثلا :

علوسکو پدا شدم وقتی سرفه میکنی میگی حالی بد شد(حالم بد شد)لبخند

چند روز پیش من و بابایی بردیمت آتلیه عکس گرفتیم.عکستو زدم به دیوار.هر کی میاد

خونمون میگی:عکس فافایی دیواله...نگا. نیشخندحتی به بابا که از سر کار میاد نشون میدی.

فعلا همینا کافیند.خیلی خیلی دوست دارم عزیزم.قلبماچ

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

نایسل
27 شهریور 92 17:38
آخی عزیزم درستش کردم
ستاره زمینی
31 شهریور 92 10:04
مامان آرمیتا پرنسس کوچولو
31 شهریور 92 17:47
سلام به ما سر نمی زنی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فافایی می باشد