خاک بازی
سلام به عزیز دلم.
چند روز پیش با خانواده ی عمه زینب رفته بودیم بیرون.چند تا عکس که از خاک بازی تو و
دختر عمه ی گلت بهار جون که خیلی دوستش داری واست گذاشتم.
فکر کنم توی اون لحظات بزرگترین آرزوت این بود که واسه همیشه اونجا بمونیم .آخه
وقتی من و بابایی خواستیم ببریم دستاتو بشوریم و آماده برگشتن میشدیم خیلی گریه
کردی. بزور از روی زمین بلندت کردیم.
این عکستو خیلی دوست دارم.چند تای دیگرو هم گذاشتم ادامه مطلب.
هر کاری بهار جون میکرد شما سریع تقلید میکردید
اینجا هم داری خوب نگاه میکنی که تکرار کنی
پر دستت خاک کردی و بلند شدی
حالا داشتی میبردیشون واسه بهار جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی