آفتاب
سلام عزیزم. دیروز دوتایی رفته بودیم تو تراس تا شما بازی کنی و کمی آفتاب بگیری. من هم چندتا عکس گرفتم که الان میذارمشون. ...
18 ماهگی
عزیز مامان 18 ماهگیت مبارک رفتم کنار دریا رو ساحل و ماسه ها یک لاک پشت دیدم رو لاکش دست کشیدم لاک پشته خیلی ترسید فوری تو لاکش خزید رفت زیر اون لاک تنگ شد مثل یک تکّه سنگ ...
افتادن تلویزیون
سلام به دختر عزیزم بالاخره بعد کلی دردسر واسه اسباب کشی اومدیم خونه جدید. خونه ی خوبیه.توی یه محله ی قدیمی.به شما که خیلی خوش میگذره چون یه تراس بزرگ داره و براحتی میتونی توش بازی کنی. دو سه روز از اومدنمون به خونه ی جدید نگذشته بود که یه اتفاق بد افتاد دختر عزیزم که شما باشی تلویزیونو بغل میکنی و در یه چشم بر هم زدن میندازیش رو خودت. پرس شده بودی.مثل فیلم کارتونیها. من و بابا هم تا جایی که تونستیم سریع رسوندیمت به یه درمانگاه که گفتن باید ببریدش بیمارستان.شما هم که یکسره گریه میکردی و فقط وقتی شیر میخوردی آروم بودی.من که وحشت کرده بودم.خلاصه از سرت و بینیت عکس گرفتن گفتن مشکلی...
عکس
هفده ماهگی
عزیزم هفده ماهه شدنت مبارک جوجه جوجه طلائي نوكت سرخ و حنائي تخم خود را شكستي چگونه بيرون جستي گفتا جايم تنگ بود ديوارش از سنگ بود نه پنجره ، نه در داشت نه كسي ز من خبر داشت دادم به خود يك تکان مثل رستم پهلوان تخم خود را شكستم اينگونه بيرون جستم ...
اسباب کشی
سلام عزیز مامان خوبی گلم؟ مامانی قرار شد روز سه شنبه ی همین هفته اسباب کشی کنیم. امروز عمه راضیه میاد کمکمون. خونه ی جدیدمون یه تراس بزرگ داره که من فقط به شما فک میکنم که تو فصل های دیگه قراره اونجا بازی کنی. خیلی کارا دارم که باید انجام بدم. دیگه وقت نمیکنم بیام و چیزی واست بنویسم و به دوستای گلمون سر بزنم تا بریم و جابجا بشیم و بابا اینترنتمونو دوباره وصل کنه. از الان هفده ماهگیتو تبریک میگم گلم. میلاد پیامبر عزیزمون رو هم به همه ی دوستان تبریک میگم. با همه ی دسته گلهایی که به آب میدی خیلی خیلی دوستت دارم. ...
....
سلام به دختر عزیزم. این روزا اصلا حوصله ندارم بیام و از خاطرات قشنگت بنویسم. میخوایم جابه جا بشیم. همش به فکر اسباب کشیم. نمیدونم با توی فضول میخوام چکار کنم. خواب روزانه ات هم کم شده.تا صدایی میشنوی زود بیدار میشی. البته یه کم هم کمک میکنی.مثلا من یه کتاب داخل کارتون میذارم شما سه تا از داخلش درمیاری.بگذریم. از لباس گرم خوشت نمیاد.تا یه جایی میرسیم زود کلاه و کاپشنتو درمیاری حتی توی ماشین که میشینیم. یکی دو روز پیش خواستیم با هم بریم بیرون. هنوز از در ورودی بیرون نرفته بودیم که من یادم افتاد یه چیزی رو جا گذاشتم.اومدیم داخل. من رفتم تو اتاق وقتی برگشتم دیدم همه ی لباساتو ...
اربعین
غرق تلاطم شده بحر محیط یک سره درد است بساط بَسیط شد چهلم روز عزای حسین جان جهان باد فدای حسین اربعین حسینی تسلیت باد ...
شانزده ماهگی
دختر عزیزم شانزده ماهه شدنت مبارک یک روز یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه موشه دوید تو سوراخ خرگوشه گفت : آخ وایسا، وایسا، کارت دارم من خرگوش بی آزارم بیا از سوراخت بیرون نمی خوای مهمون یواش موشه اومد بیرون یه نگاهی کرد به مهمون دید که گوشاش درازه دهنش بازه، بازه شاید می خواد بخوردم یا با خودش ببردم پس می رم پیش مامانم آنجا می مونم مادر موشه عاقل بود زنی با هوش و کامل بود یه نگاهی کرد به مهمون گفت ای بچه جون! این خرگوشه خیلی خوب و مهربونه پس برو پیشش سلام کن بیارش خونه ...