سلام دختر عزیزم. امیدوارم الان که داری این نوشته رو میخونی تنت سالم و لبت خندون باشه نفسم. این روزا یه کم سرمون شلوغه.عمه پری داره عقد میکنه.بابا هم مشغول کارای دانشگاه و محل کارشه.منم درگیر فضولهای جنابعالی. اومدم یه چند تا از شیرین زبونیاتو بگم که فراموش نشن.هر چند که زیادن ولی همونایی که خاطرم هستن رو مینویسم. چند روز پیش دوتایی داشتیم از خیابون برمیگشتیم.بهت گفتم مامان خودت یه کم راه بیا گفتی:اه ه ه.....حوصله ندالم...ولم کن دیشب سرتو گذاشته بودی رو بالش و داشتی با گوشی کلیپ مورد علاقه ی این روزهات رنگو رو نگاه میکردی. گوشی رو بهم دادی و گفتی: بگیلش....خستیدم(بگیرش..خسته ...