فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

فافایی

کارهای جدید فافا

سلام عزیز مامان     چند روز اخیر شهر خودمون بودیم تو همین سه چهار روز دس دسی کردنو یاد گرفتی   دیگه سینه خیز نمیری کاملا روی چهار دست و پا حرکت میکنی سرتو تند تند به چپ و راست حرکت میدی این کارت خیلی با مزه است   قربونت برم که هر روز با یه کار جدید من و بابا رو حسابی خوشحال میکنی   هر روز بخاطر وجودت خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنیم.   ...
4 خرداد 1391

اولین مروارید فافا

سلام عزیز مامان     بالاخره انتظار مامان به سر اومد و سه روز پیش اولین مروارید قند عسلم در اومد  تو سن 8 ماه و 14 روزگی این چند وقت اخیر هر روز دهانتو نگاه میکردم که ببینم دندون در نیاوردی ؟ وقتی خندیدی و دیدم لثه ات ترک خورده و مرواریدت بیرون اومده بود خیلی خوشحال شدم و به همه خبر دادم حالا وقتی بهت آب میدم لیوان به دندونت میخوره و صدا میده و مامان لذت میبره قربون دندونت برم. فردا واست آش دندونی درست میکنم گلم   همه ی سعیم رو میکنم از دندون قشنگت عکس بگیرم.         &nbs...
4 خرداد 1391

غذا خوردن دخملی...

سلام دخمل گلم چطوری؟ امروز صبح که داشتم بهت غذا میدادم   یه اتفاق بامزه افتاد که مامان کلی بهت خندید قاشقو آوردم جلو که دهنتو باز کنی یهو یه عطسه کردی و غذا چسبید به پیشونیت خیلی خنده دار شده بودی وقتی دیدی من دارم میخندم تو هم شروع به خندیدن کردی    مامان قربون خندیدنت بشه،گلم.   دیشب تا صبح چند بار با گریه از خواب بیدار شدی   گوش شیطون کر، فکر کنم دندونات میخوان دربیان   اگه دندون در بیاری قول میدم واست یه آش خوشمزه درست کنم.   ...
13 ارديبهشت 1391

فافایی فعال

سلام عزیز مامان از کار جدیدت که بالا رفتن از پله کوچولوی در آشپزخونه است چند تا عکس گرفتم. ب         بعد این حرکت انگار یه چیزی یادت اومد نشستی و  شروع به تا کردن فرش کردی         این هم استراحت بعد از کلی فعالیت   ...
8 ارديبهشت 1391

پیشرفتهای فافا

سلام به عسل مامان و بابا   میخوام واست بگم این روزا چه کارا میکنی   اول از همه که خیلی فضول شدی   صداهای جدید از خودت در میاری   وقتی بینیت کیپه با همه ی توان از بینی نفس میکشی   این کارت خیلی بامزه است   قشنگ مامان هنوز خبری از دندونات نشده ولی زیاد مهم نیست چون خوب غذا میخوری   وقتی میخوام ببرمت بیرون میدونی   و حسابی ذوق میکنی    حمام رفتن رو خیلی دوست داری   وقتی بابا آواز میخونه همراهیش میکنی     ...
3 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

سلام به فرشته کوچولوی خودم عزیزم،هر روز که میگذره مامان بیشتر دوست داره با رفتارهای جدید خودتو عزیزتر میکنی این روزها فوت زیاد میکنی حرف بببببببب رو زیاد میگی بابا ذوق میکنه میگه دخترم داره میگه بابا روی چهار دست و پا میمونی ولی نمیتونی حرکت کنی. میری عقب میای جلو،عقب،جلو عقب،جلو. تا اینکه خسته میشی و یهو پهن میشی رو زمین برنامه کودک مورد علاقت هم مل مله. خودم هم دوستش دارم با هم نگاه میکنیم. با تو تلویزیون نگاه کردن یه چیز دیگه است. ...
23 فروردين 1391

فافای مریض

فافا جان چرا خوب نمیشی الان یک هفته است مریض شدی دو بار بردیمت دکتر البته خدارو شکر امروز یه کم بهتر بودی دیروز هم که واسه قد و وزنت رفتیم مرکز بهداشت  قربون قدت بشم  عزیز مامان،قدت شده ٧٤سانت وزنت شده ٩کیلو و٢٠٠گرم واسه همینه که مامان وقتی بغلت میگیره اینقد خسته میشه. کله گنده ی من دور سرت هم شده٤٤ سانت   خلاصه همه چیزت عالیه رشدت کاملا طبیعیه من خیلی خوشحالم فقط دوست دارم زودتر خوب بشی که ببرمت بیرون که از این هوای بهاری لذت ببری ...
19 فروردين 1391

سیزده بدر

امروز سیزده بدره،ولی ما موندیم خونه تا مراقب فافا جان باشیم. دو سه روزه که سرما خورده. آبریزش بینی داره و یه کم سرفه میکنه. دیروز من و بابا بردیمش دکتر. وقتی دکتر خواست گلوشو ببینه گریه هاش شروع شدن مطب رو گذاشت رو سرش. دکتر گفت چیز مهمی نیست. فقط واسش یه شربت سرما خوردگی نوشت. اینجا هنوز هوا سرده. بخاطر دختر گلمون از گردش روز سیزده بدر صرف نظر کردیم. امیدوارم حالش زودتر خوب بشه. ...
13 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به فافایی می باشد